گروه بینالملل مشرق - در حالی که رسانههای صهیونیستی، عربی و بینالمللی، گزارشها و تحلیلهای متعددی در زمینه پیامدهای حمله رژیم صهیونیستی به "القنیطره" نوشتند، ارتش اسرائیل، رادارهای "سوپر باین" متعلق به سامانه دفاع موشکی "آرو" را که مخصوص تعامل با موشکهای بالستیک متوسط و کوتاه برد و انهدام آن در طبقات فوقانی جوّ است، فعال کرد.
"علی شهاب" تحلیلگر مسائل راهبردی، امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی، در
مقالهای که در شماره امروز (سهشنبه) روزنامه لبنانی "السفیر" به چاپ
رسیده است، با بیان این مطلب، نوشت: این سامانه، از طریق انطباق با ابزارهای رصد، از جمله هواپیماهای بدون سرنشین بهینهسازی شده و سکوهای دقیقی نیز دارد که با تعامل با رادار آمریکایی "ایکس باند"، موجود در صحرای "النقب" کار میکند. این سامانه، همچنین میتواند با موشکهای رهگیر پاتریوت "پاک 2" نیز کار کند.
نکته قابل توجه این است که اندکی پیش از حمله و در جریان آن و پس از آن، فضای منطقه شاهد پرواز گسترده هواپیماهای شناسایی رژیم اسرائیل بود؛ این اطلاعات نشان میدهد که اسرائیل پیشبینی واکنش دوجانبه احتمالی اعضای حزبالله یا ایران را داشته است.
بنا بر متغیرات زیر، نمیتوان نقش عامل ایرانی را در این حادثه نادیده گرفت:
- سرتیپ ایرانی سردار "محمدعلی اللهدادی" یکی از مشاوران امور سوریه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. سپاه پاسداران، با اعلام علنی و رسمی شهادت این فرمانده ارشد خود در جولان و در مرز سرزمینهای اشغالی، میخواهد این پیام را برساند که ایران، انگیزههای نظامی جدید و واقعی در شکستن ائتلاف اسرائیلیها با گروههای تکفیری دارد. این در حالی است که پیش از آن نیز پیامهای مشابهی را در زمینه فعالسازی و تجهیز گروههای مردمی در کرانه باختری، ارسال و اسرائیل بهخوبی این پیامها را دریافت کرده بود.
در این زمینه، نکات مهم زیر، بدیهی به نظر میرسد:
- درجه و موقعیت سرتیپ ایرانی، واکنش به این حمله را لازم میکند.
- بر اساس سخنان سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، واکنش به این حمله، یک مسؤولیت ایرانی نیز به شمار میرود چرا که وی در مصاحبه اخیر از شبکه "المیادین"، هر گونه تجاوز اسرائیل به سوریه را مشمول واکنش احتمالی "همه اعضای محور مقاومت" ذکر کرد.
شهید محمدعلی اللهدادی
بدون در نظرگرفتن گزارههای تبلیغاتی و تحلیلهای موجود، دو شاخصه مهم وجود دارد که باید بررسی شود:
- اول: انتشار مجدد یا تحرکات گسترده نیروهای اسرائیلی در مرز لبنان
- دوم: پخش سامانه گنبد آهنین در سراسر اسرائیل
کسی که میخواهد اوضاع منطقه را پیشبینی کند، باید از جزئیات تمام تحرکات اسرائیل اطلاع داشته باشد، این در حالی است که شاخصهایی از تحرک در جبهه مقابل اصلاً وجود ندارد.
کسانی که با ایدههای فرماندهی خونسردانه و آرام "عماد مغنیه" فرمانده شهید مقاومت آشنا باشند، میدانند که "حاج رضوان" در چنین شرایطی، تفکرات خود را در تکیه بر ابزارهای عملیاتی مقاومت تقویت کرده است. سناریوی واکنش حزبالله درست مانند آن کاریکاتور اسرائیلی است که نشان میدهد اسرائیل یک سیلی به حزبالله میزند و از یک جبهه مشخص آماده واکنش مقاومت است اما با خونسردی طرف مقابل مواجه میشود ولی درست در زمانی که انتظارش را ندارد و کاملاً از واکنش به آن ناتوان است لگد محکمی خواهد خورد که توازن اسرائیل را به میزند.
اندکی به عقب برگردیم، عملیات انفجار مین که در میان گشتی اسرائیلی در بلندیهای مزارع شبعا در اواخر سال گذشته میلادی روی داد، به صورت مختصر، روند درگیریها بین حزبالله و اسرائیل در سه سال اخیر را به تصویر کشیده است؛ این عملیات، ابعادی امنیتی، نظامی و سیاسی داشت که از شبعا آغاز شد و در دولتهای حامی محور مقاومت به پایان رسید.
از آنجا که متغیر "بحران سوریه"، جایگاه اول را در پتانسیل درگیریها دارد میتوان تصور کرد که بازپسگیری موازنه بازدارنده، از دمشق صورت گیرد. پیشتر گزارشهای سرویسهای اطلاعاتی نظامی اسرائیل هم بر احتمال آغاز جنگ با حزبالله و توسعه آن در مرزهای سوریه برای حمایت از همپیمان کوچکتر متمرکز بود، اما بررسیها در اسرائیل، اکنون به احتمال آغاز جنگ در سوریه و گستردهشدن آن در راستای مقابله با حزبالله معطوف شده است. بدین ترتیب، رژیم اسرائیل، خود و منطقه را در برابر سناریوی "لبه پرتگاه" قرار داده است، چرا که حوادث متعدد، شامل تجاوزها و ترورهای پیشین، کوهی از واکنشهای احتمالی را به جای گذاشته است.
این بار، این پاسخ، در هر زمان و با هر حجمی باشد اسرائیل، مشکل بزرگی در تعیین مرکز ثقلی خواهد داشت که بتواند با یک ضربه به آنجا، اراده نیروهای مقاومت را از هم بپاشد، چرا که معادلههای بازدارنده موجود از مرز صحبت در زمینه سرکوب حزبالله یا شکستدادن آن فراتر رفته و بیشترین چیزی که اسرائیل در جنگ آینده میتواند به آن امید داشته باشد کاستن از حجم ویرانی جبهه داخلی خود است. حال باید دید اوضاع اسرائیل در مقابله با جبههای که از سالها پیش به دنبال تقویت راهکارهای عملی اتاق عملیات مشترک خود بر اساس روش آرام و سرنوشتساز عماد مغنیه در خارج از محاسبات اسرائیل است؛ چطور خواهد بود.
نکته قابل توجه این است که اندکی پیش از حمله و در جریان آن و پس از آن، فضای منطقه شاهد پرواز گسترده هواپیماهای شناسایی رژیم اسرائیل بود؛ این اطلاعات نشان میدهد که اسرائیل پیشبینی واکنش دوجانبه احتمالی اعضای حزبالله یا ایران را داشته است.
بنا بر متغیرات زیر، نمیتوان نقش عامل ایرانی را در این حادثه نادیده گرفت:
- سرتیپ ایرانی سردار "محمدعلی اللهدادی" یکی از مشاوران امور سوریه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. سپاه پاسداران، با اعلام علنی و رسمی شهادت این فرمانده ارشد خود در جولان و در مرز سرزمینهای اشغالی، میخواهد این پیام را برساند که ایران، انگیزههای نظامی جدید و واقعی در شکستن ائتلاف اسرائیلیها با گروههای تکفیری دارد. این در حالی است که پیش از آن نیز پیامهای مشابهی را در زمینه فعالسازی و تجهیز گروههای مردمی در کرانه باختری، ارسال و اسرائیل بهخوبی این پیامها را دریافت کرده بود.
در این زمینه، نکات مهم زیر، بدیهی به نظر میرسد:
- درجه و موقعیت سرتیپ ایرانی، واکنش به این حمله را لازم میکند.
- بر اساس سخنان سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، واکنش به این حمله، یک مسؤولیت ایرانی نیز به شمار میرود چرا که وی در مصاحبه اخیر از شبکه "المیادین"، هر گونه تجاوز اسرائیل به سوریه را مشمول واکنش احتمالی "همه اعضای محور مقاومت" ذکر کرد.
شهید محمدعلی اللهدادی
- اول: انتشار مجدد یا تحرکات گسترده نیروهای اسرائیلی در مرز لبنان
- دوم: پخش سامانه گنبد آهنین در سراسر اسرائیل
کسی که میخواهد اوضاع منطقه را پیشبینی کند، باید از جزئیات تمام تحرکات اسرائیل اطلاع داشته باشد، این در حالی است که شاخصهایی از تحرک در جبهه مقابل اصلاً وجود ندارد.
کسانی که با ایدههای فرماندهی خونسردانه و آرام "عماد مغنیه" فرمانده شهید مقاومت آشنا باشند، میدانند که "حاج رضوان" در چنین شرایطی، تفکرات خود را در تکیه بر ابزارهای عملیاتی مقاومت تقویت کرده است. سناریوی واکنش حزبالله درست مانند آن کاریکاتور اسرائیلی است که نشان میدهد اسرائیل یک سیلی به حزبالله میزند و از یک جبهه مشخص آماده واکنش مقاومت است اما با خونسردی طرف مقابل مواجه میشود ولی درست در زمانی که انتظارش را ندارد و کاملاً از واکنش به آن ناتوان است لگد محکمی خواهد خورد که توازن اسرائیل را به میزند.
اندکی به عقب برگردیم، عملیات انفجار مین که در میان گشتی اسرائیلی در بلندیهای مزارع شبعا در اواخر سال گذشته میلادی روی داد، به صورت مختصر، روند درگیریها بین حزبالله و اسرائیل در سه سال اخیر را به تصویر کشیده است؛ این عملیات، ابعادی امنیتی، نظامی و سیاسی داشت که از شبعا آغاز شد و در دولتهای حامی محور مقاومت به پایان رسید.
از آنجا که متغیر "بحران سوریه"، جایگاه اول را در پتانسیل درگیریها دارد میتوان تصور کرد که بازپسگیری موازنه بازدارنده، از دمشق صورت گیرد. پیشتر گزارشهای سرویسهای اطلاعاتی نظامی اسرائیل هم بر احتمال آغاز جنگ با حزبالله و توسعه آن در مرزهای سوریه برای حمایت از همپیمان کوچکتر متمرکز بود، اما بررسیها در اسرائیل، اکنون به احتمال آغاز جنگ در سوریه و گستردهشدن آن در راستای مقابله با حزبالله معطوف شده است. بدین ترتیب، رژیم اسرائیل، خود و منطقه را در برابر سناریوی "لبه پرتگاه" قرار داده است، چرا که حوادث متعدد، شامل تجاوزها و ترورهای پیشین، کوهی از واکنشهای احتمالی را به جای گذاشته است.
این بار، این پاسخ، در هر زمان و با هر حجمی باشد اسرائیل، مشکل بزرگی در تعیین مرکز ثقلی خواهد داشت که بتواند با یک ضربه به آنجا، اراده نیروهای مقاومت را از هم بپاشد، چرا که معادلههای بازدارنده موجود از مرز صحبت در زمینه سرکوب حزبالله یا شکستدادن آن فراتر رفته و بیشترین چیزی که اسرائیل در جنگ آینده میتواند به آن امید داشته باشد کاستن از حجم ویرانی جبهه داخلی خود است. حال باید دید اوضاع اسرائیل در مقابله با جبههای که از سالها پیش به دنبال تقویت راهکارهای عملی اتاق عملیات مشترک خود بر اساس روش آرام و سرنوشتساز عماد مغنیه در خارج از محاسبات اسرائیل است؛ چطور خواهد بود.